گفتی: بمون با من بمون ، گفتم: میمونم گفتی: با دل تنگی بخون، گفتم: می خونم گفتم: که مست و عاشقم دیوونه تو هر شب خرابم گوشه می خونه تو گفتی: ببندم احد و با یاد تو بستم تاج غرورم رو زیره پات شکستم گفتی : که باید عاشق و دیوونه باشم چون ساقی هر شب می کش می خونه باشم گفتی: که باید خاطرم شرطه تو باشه راهه خیاله خسته ام خطه تو باشه گفتی: که من یاسه تنت پیرهن بدوزم چون شاپرک باشم که از دستت بسوزم گفتی: که دستمو بگیر،گفتم: میگیرم گفتی: که از عشقم بمیر،گفتم: میمیرم گفتمو گریه کردمو پایه تو ساختم این دله سر به راهو آسون به تو باختم خیلی خوشم اومد ازت، خم به ابروت نیومد ما رو چه مفت فروختی و کسه دیگه به جام اومد بهونه کردی گفتی که عشق تو از رو هوسه اما می خوندم از چشات، دستی واسم بالا دسته تو نخواستی که بمونی کنارمف پیشه دل زارم بدونی که من یه بی قرارم، بدونی که من چشم انتظارم ندونستی با دلم چه کردی تو به رنگ زردی تو نشونی از شبای سردی، واسه قلبم همیشه یه دردی آخه مگه من واست چی کم گذاشتم عشق و دل وهر چی که از جوونی داشتم ولی تو دلت با دیگرونه، خدا کنه آبروت واست بمونه تو با من ، خنده هایت ماله مردم نگاه آشنایت ماله مردم هوس هایت در آغوش رفیقان غمت با من، وفایت ماله مردم از یک عاشق شکست خورده پرسیدم: بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن / گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق / گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن / گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن / گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن / گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد / گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن / گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن پرسیدم بزرگترین آرزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: (مرگ) شعر زیر رو تقدیم میکنم به...... بی خیال!! دلم برای روزهایی که با هم خوش بودیم تنگ شده. امروز دلم خیلی گرفته . می داند چقدر تنهایم . مرا از یاد خواهی برد می دانم و من از دیدگان سرد تو یک روز خواهم رفت. مرا از یاد خواهی برد و از یادم نخواهی رفت من این را خوب می دانم که از یادم نخواهی رفت و مرا از یاد خواهی برد. مرا از یاذ خواهی برد و قلبت را که روزی آشیان گرم عشقم بود راخواهی برد. و از یادم نخواهی رفت و چشمان تو هر شب آسمان تیره ی احساسم را نور می پاشد.چه غمگینم از این رفتن و از این روزهای سرد تنهایی چه بیزارم. مرا از یاد خواهی برد می دانم و می دانی که از یادم نخواهی رفت. و غمگینانه ترین سرنوشت را دستانی آشنا بر کتیبه روحم به خطی غریب نوشته است: مرا از یاد خواهی برد........
با چشات میخندی اما تو دلت یک چیز دیگس بهم میگی عزیزم و حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن میفهمم میدونم که اشتباه نیست هرچی باشه اون رو میخوای عزیزم این که گناه نیست اگه میتونه غریبه تورو خوشبخت کنه یارم دستت رو خودم با شادی توی دست اون میزارم میگذرم از دلت اما اون توی خاطرت بمونه واسه یارت کم نزاری بی تو یارت نمیتونه بهش نگو حتی که دستات یه روزی پناه من بود صورت ماه و قشنگت یه زمانی ماه من بود من که عاشقم میفهمم سخت این ها رو شنیدن سخت توی چشمای یارت عشق یک غریبه دیدن من که عاشقم میفهمم چه قدر سخت نباشی مرگه واسش که ببینه با غریبه آشنا شی با چشات میخندی اما تو دلت یک چیز دیگس بهم میگی عزیزم و حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن میفهمم میدونم که اشتباه نیست هرچی باشه اون رو میخوای عزیزم این که گناه نیست
فرداتولد کسیه که همه دنیای منه چشمهایی که یه ساله تو حسرتش میسوزم فردا تولدشو کنار کسی که دوستش داره جشن می گیره...چه حالی دارم امشب خدایا...تولد کسیه که همه سلولای بدنم به طرفش پرواز میکنه...چقدر دلم می خواست کنارش بودم و تولدشو به رویایی ترین حالت ممکن جشن می گرفتم قلبم و میذاشتم تو دستم و جلوش زانو می زدم می بوسیدمش و بهش هدیه می دادم...می تونم بگم فردا تولد قلبمه... امشب بهترین شب زندگی منه....تو خیالم کنارشم بغلش میکنم و نمیذارم کسی حتی نگاش بهش بخوره....بزرگترین کیک دنیا رو واسش میخرم و تموم سهمم از دنیا رو بهش هدیه میدم...تزیین کیک و کادوهاش و جایی که قراره واسش جشن بگیرم و همش رو آبی انجام میدم....آبی خوشرنگی که خودش دوست داره.......تموم شادی های دنیا رو بهش هدیه میدم و غم هاش رو واسه همیشه ازش جدا می کنم...عزیز دلم.... چقدر امشب خوشگل شده...مثل همیشه...مثل فرشته ها...تموم فرشته های آسمون تو این جشن دعوتند...همشون دارند بهمون غبطه میخورند...به من...میدونی چرا؟چون تو رو تو بغل من می بینند.....اما اونا واسمون آرزوی خوشبختی میکنند... بهترین آرزوهای دنیا رو تو این شب رویایی بهت هدیه می دن ... مثل آدمها نیستند.... مثل همون آدم هایی که تو رو ازم گرفتند.... چه رویای قشنگیه با تو بودن ماه من.... تولدت مبارک ماه من....
از این که نمیتوانم مثل گذشته با تو باشم و فقط خدای بزرگ
در این دنیای فانی فقط تو را دوست داشتم,
ولی سرنوشت ... زندگی خوب مرا تغییر داد .
گاهی فکر میکنم کاش :
هیچوقت از صمیم قلب دوستت نداشتم
تا میتوانستم به راحتی همه چیز را قبول کنم.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |